پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

شیرین عسل مامان

حرفهای پری نازی

1392/7/12 5:56
نویسنده : شیوا
973 بازدید
اشتراک گذاری

 مو های بابایی بلند و فل فلی بود.مامان بهش

 

 گفت برو سلمونی .من هم گفتم بابایی با این

موها بروی خیابان پرنده ها روهه موهات خانه میسازند ها

---------------------------------------------------------------------------------

 

مامانم سر درد داشت اینو نوشتم گزاشتم بالاهه سرش

 

 

تا بخونه و زود خوب بشودازپري ناز به مامانی:مامان دوستت دارم

 

تازه ایشالا بخندیتازه از شما سپاسگزارممامانه زیبامامان قشنگم مگه پري نازتو دوست نداري دوست داري بچت بميله

 

من مامان اخمو رو كمتل از مامان خودم دوست دالم

 

---------------------

يه روز بابايي كه داشت رانندگي مي كرد از

 

 

 رانندگی اسبانی می شد و  یوهویی میگفت گاو !!!!!!

 

منم زودی از پنجره  ماشین  نگا می کردم و میگفتم گاو ه کو ؟

 

یک روز مامان امدش پيش دبستاني  و خانم ما گفت امروز پری ناز

 

نقاشی گاو در خیابان را کشیده .یعني چی؟مامان فقت

 

خندید.از ان روز بابايي هم دیگر گاو در خیابان ندید.

اخه هر روز می گفت گاو رو ببین

 یه روزم یه گوساله دید یه دفه بابایی گفت : گوساله رو ببین نمیره کنار

من خیلی دقت کردم تا گوساله ببینم ولی نبود که نبود

 

 

niniweblog.com

 

 

--------------

 

يه روز دوستم ثمين گفت كه داداشش بهش فحش ميده

 ميگه گوه من بهش گفتم عزيزم اون كه حرفه بدي نمي زنه

ميگه برو . وقتي برا مامان تعريف كردم گفت قربونت برم كه چقده پاستوريزه اي

 

سه تا ارزو مي كنم

خدایا

مریزا را خوب کن.به همه بی پول ها پول زیاد بده و هر

 

 کسی که بجه خواست به او بده آمین

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غزل
28 آبان 90 3:56
عالي بود